تخیل جامعه شناختی هربرت ميد از نگاه دکتر ابوالحسن تنهایی

ساخت وبلاگ

3-    جستار ایستايي شناسی

در معنای عام جامعه شناختی تغییرات هر پدیده را در گستره نظم شناسی آن بررسی می کند.مثلا انسان را به عنوان عضوی از یک طبقه یا یک گروه یا به نسبت در یک پایگاه بودن مورد مطالعه می توان قرار داد. جامعه را نه به عنوان مفهومی آن بلکه به عنوان واقعیتی این جایی یا آن جایی ،اکنونی و در نهاد یا سازمانی خاص مورد مطالعه قرار می دهند.به همین شیوه روابط بین انسان وجامعه در موقعیت های خاصی همچون موقعیت های گروهی نهادی یا سازمانی به کرسی واکاوی و وارسی نشانیده می شوند.

 

 

4-    جستار پویایی شناسی

موضوع اصلی در پویا شناسی اجتماعی، ضمن قبول برخورداری وقایع و پدیده های اجتماعی از سکون و ثباتی نسبی عبارت از بررسی مسایل اساسی جامعه شناسی تغییرات وتحولات اجتماعی است.معمولا مطالعه پویا شناسی اجتماعی در هر نظریه یا مکتبی ناگزیز از پاسخ گویی به شش پرسش حساس و اساسی است:

الف) چرایی پویایی: پژوهشگر در پی شناخت علل موجده تغییر تحول و حرکت اجتماعی است. مثلا: کنت: علل پویایی وتحولات اجتماعی ---> رشد ذهن و هوش آدمی

نکته: تفکیک تحلیل جامعه شناختی به دو شاخه ایستایی شناختی و پویایی شناختی تنها به منظور به زیر مطالعه در آوردن واقعیت در تخیل جامعه شناختی نظرات است وگرنه واقعیت تنها در همان شکل واقعی آن قابل مطالعه است.

هربرت ميد

1-   هستي شناسي (تبارشناي نظري) ميد

اخلاق ديني

نخستين گرايش ميد به مذهب پوريتاني بود كه با روحيه استقلال طلبي و وطيفه شناسي اخلاقي و اميد و خوش بيني نبت به آينده همراه شد. ميد هر چند دل بسته فلسفه عمل گرايي (پراگماتيسم) و سنت تجربي عملي زمان خويش بود اما تاثير گرايشات مذهبي و باور و نگرش ديني و اعتقاد او به مسيحيتي ريشه دار همواره در او باقي ماند.

تكامل گرايي

•        ميد هم چون كولي گرايش زيادي به سنت نظري داروين داشت. نظريه تكاملي زيست ناختي داروين كه موجود زنده را هم واره در تلاش مداوم براي نظارت بر طبيعت و پيرامون خود درگير مي دانست پايه هاي فلسفي عمل گرايي ميد را شكل داد.

•        ميد با استفاده از مفهوم طبيعت گرايانه ذهن كه بر نظريه داروي استوار بود به اين نتيجه رسيد كه ذهن نز به ناگزير بايد به عنوان فرآيندي طبيعي، تكامل و تاثير گذار در حفظ بقا موجود زنده به نظر رسد.

•        ذهن فعاليتي فرآيندي است كه هدف آن درك جهان و هماهنگي و هم نوايي انسان با آن است.

•        تاكيد ميد بر اصل تكامل و تفكيك يافتگي اجتماعي به عنوان مهم ترين سازوكار توسعه تاريخي: توسعه اجتماعي و زيست شناختي، با قواعدي مشاب در توسعه و تكامل خود فردي يا خود اجتماعي رخ مي دهد.

 پراگماتيسم

•        سنت فلسفي عمل گرايانه آمريكايي ويليام جيمز، جان ديويي و كولي بنيان گذار نظريه خود با كاربري رويكرد تحليلي ديالكتيك

•        رويكرد تجربه گرايانه در فلسفه كه به مطلق ها و نظام هاي بسته پشت مي كند و به امور واقعي و عملي گرايش داشته و در واقع حاكميت طبع تجربه گرايانه و تسليم انسان در برابر طبع عقل گرايانه است.

•        در پراگماتيسم يافتن هر اصل يا نام مهم است اما آخر كار نيست بلكه يافتن ارزش عملي هر اصل يا نام است كه حايز اهميت مي باشد.

ايده آليسم فلسفي

•        ميد طبق نظر كانتي ها معتقد بود كه تفاوت روش شناختي ميان نمود و بود وجود دارد و بدون وجود شناسا چيزي شناخته نمي شود و در نظر پديدار نمي شود هرچند كه هستي في نفسه موجود باشد.

•        شناخت گر ( انسان) و شناخته شده ( هستي) لزوما بايد به هم پيوسته و درهم تنيده باشند.

•        تاكيد بر رابطه معنادار فاعل شناخت و موضوع شناخت

تجربه گرايي

•        تاكيد بر نقش ايماها در مراحل رشد فرد و در نظر گرفتن آن به عنوان انگيزه هاي ضروري كنش انسان (توجه به معاني ايماها از ديد شناسا)

•        شكل گيري مكتب رفتارگرايي اجتماعي توسط ميد(تاييد نظريه كولي مبني برپيوستگي هم فراخوان فرد و جامعه و توجه به مفهوم خود در تنظيم روابط متقابل اجتماعي)

•        رفتارگرايي اجتماعي ميد: توجه به تجربه اجتماعي و زندگي گروهي انسان ها در سطوح مختلف (بر خلاف رفتارگرايي كلاسيك و جديد كه صرفا رويكردي روان شناختي و فردي است)

•        ذهن هرگز نمي تواند ظهور پيدا كند و به وجود آيد مگر در يك محيط و ميدان يعني سلسله سازمان يافته اي از روابط و كنش متقابل به ويژه ارتباطات اشاره اي.

•        فرد در تجربيات خود به عنوان يك عين يا يك موضوع و نه به عنوان يك فاعل وارد مي شود و به عنوان يك عين تنها بر اساس روابط و كنش هاي متقابل وارد مي شود( تنها به واسطه مبادله تجربي خود با ساير افراد در يك ميدان اجتماعي سازمان يافته)

سنت آلماني

•        اگرچه ميد با ريشه هاي عميق ديني و اعتقاد به عمل گرايي، عقل گرايي و تمدن مدرن به زمانه نگاه مي كرد اما بسياري از مفاهيم او كه بعدها به كار گرفته شد(كنش، نقش آگاهي در تغييات اجتماعي، رابطه ديالكتيك ميان فرد و جامعه، و تحليل نقش و بازي) از نظريه هاي جامعه شناسان آلماني (ماركس، وبر و زيمل) گرفته شد.

 2-   روش شناسي (رويكرد تلفیقي) ميد

•        روش شناسي كه با مفهوم خود و رابطه ديالكتيك ميان انسان و جامعه آغاز شده و با تاكيد سرسختانه بر ويژگي فاعليت انسان، موضعي روشن در برابر كليه مكاتب عوامل گرا مي گيرد.

•        رجوع مستقيم به واقعيت تجربي و مشاهده و وارسي از نزديك وقايع خارجي

•        روش شناسي ميد تركيب و يا تلفيق از چندين روش به شرح ذيل است:

ü     كاربرد رويكرد طبيعت گرايانه داروين

ü     كاربرد رويكرد تجربي رفتارگرايي

ü     كاربرد رويكرد تجربي

ü     كاربرد ديالكتيك زيمل ( هندسه دوتايي و سه تايي در مراحل بازي هاي سه گانه تاريخي)

ü     كاربرد رويكرد پراگماتيتي جان ديويي

ü     كاربرد اشاره به معاني در فرآيند كنش

ü     كاربرد روش هم فراخواني در فرآيند تكامل طبيعي زيست شناختي، رشد اندام واره اي فردي و فرآيند رشد خود و توسعه اجتماعي.

تلفيق I و Me

•         I (در واقع همان من اندامي) است كه از نظر ميد توانمندي انسان در فهم و ادرك او و به عنوان نماي متمايز انسان در برابر حيوان و به عنوان فرآيندي برآمده زيست شناختي و نه به معناي كننده و يا فعل است.(من غير قابل پيش بيني توام با انگيزه هاي كشاننده كه يك پايه از خود را شكل مي دهد)

•        Me (در واقع همان من اجتماعي) است كه از نظر ميد همانا انتظارات و چشم داشتهاي جامعه (هنجارهاي اجتماعي يا دستورالعملهاي اجتماعي و فرهنگي)است كه بصورت هنجارهاي اجتماعي در بخشي از ساختار خود جاي مي گيرد و از انسان توقع دارد تا با نگرش جمعي يا ديگري تعميم يافته هم نوا شده و به تعبير ميد انسان تحت تاثير روح جمعي جامعه به من اجتماعي Me اجازه مي دهند تا رفتار و نگرش اشان را كنترل و نظارت كند. (من نگرش افراد).

 

 3-   ايستايي شناسي (جامعه شناسي نظم) ميد

انواع كنش هاي متقابل ( هم كنشي يا ديالكتيك)

هم فراخواني يا ديالكتيك ذهن و جامعه

•        كنش متقابل ميان عناصر ذهني و عيني (مانند تاثير متقابل دين و اقتصاد در نظريه هاي ماركس، انگلس و وبر و نظريه تقبل ذهن و جامعه ميد)

•        عناصر ذهني در كنش با عناصر عيني كه به كنش ميان ساخت جامعه اي و ديگري تعميم يافته منجر مي شود، هم فراخواني ديالكتيكي ذهن و عين يا تجربه اجتماعي را براي فرد به همراه مي آورد.

•        ميد جامعه انساني را بدون وجود ذهن قابل تصور نمي داند.

•        به نظر ميد، مهم ترين ويژگي جوامع بشري داشتن خودهايي است كه برآيند هم فراخواني ذهن و اعضاي جامعه و سازمان شبكه اي از نقش هاي اجتماعي است كه مي بايد توسط ذهن فهميده شود و در فراگرد بازنگري خود، به كنش منجر شود.

•        به نظر ميد، ذهن هم در طبيعت خود و هم در ريشه و خاستگاه اش، پديده اي زيست شناختي است كه تنها در فراگرد نمايش و بروز آن است كه اجتماعي مي شود. به عبارت ديگر ذهن انسان هيچ گاه بروزي نخواهد داشت و يا به وجود نخواهد آمد مگر به نسبت يك پيرمون يا ميدان اجتماعي.

•        ذهن، عامل ارتباط دروني فرد با خويش است. انسان فاقد ذهن قادر به برقراري ارتباط با خود نيست چرا كه اين ذهن است كه به انسان اجازه مي دهد تا به جاي واكنش صرف در برابر محيط، طرحي عملي و كنشي در برابر محيط ارايه دهد.

•        ذهن زماني موجوديت مي يابد كه انسان بتواند اشيا را به خود معرفي كرده و درباره آنها به گفتگو با خود بنشيند. از اين رو مطالعه ذهن تنها از طريق مطالعه رفتار متقابل اجتماعي ميسر است.

•        انسان جداي از جامعه، تفاوتي با ساير حيوانات ندارد. تنها در محيط و تجربه اجتماعي و در ارتباط با ساير خودهاست كه گوهر انسان شكل گرفته و پرورش مي يابد.

 

 خود

•        Self (خود) فرآيندي ديالكتيكي است يعني فرآيندي كه در خلال آن، من، من اجتماعي را فرا     مي خواند و به عنوان پاسخي براي من اجتماعي است.

•        فرآيندي پيش رونده و پيوسته، حامل تغييرات تجربي و تاريخي

•        خود يك ساختار است (فرآيندي كه همواره در برهه هاي گوناگون تاريخ بشر نشانگر هويت مشخص اوست).

•        خود، فاعل يا سوبژه است يعني اين خود است كه دست به كنش مي زند و نه من يا من اجتماعي

•        خود براي فاعل بودن خود را باز مي تابد و از خود موضوع يا ابژه اي در برابر خود مي سازد تا به كمك خاطرات خود، واقعيت هاي اجتماعي برآمده از من اجتماعي را به خاطر آورد.

•        خود هم فاعل است و هم مفعول و مفعول يا موضوعي براي خود انسان است كه همين خصيصه او را از ديگر حيوانات تميز مي دهد و اين كه انسان مي تواند به خودآگاهي مي رسد و نه فقط آگاهي.

 

 ويژگي هاي خود

•        اجتماعي بودن (خود و عناصر دروني آن يعني من و من اجتماعي هر دو تنها تحت لواي تجربه اجتماعي و در بستر تجربه و كنش متقابل اجتماعي شكل مي گيرند).

•        فرآيندي بودن (خود هيچ گاه تبديل به ساختي دايمي نمي شود و در برابر اصطلاح شخصيت يا هويت به معناي واقعياتي ايستا و ثابت قرار مي گيرد).

•        ديالكتيك بودن ( هم فراخوان بودن من و من اجتماعي از يك سو و قرار گرفتن خود در مقابل خود ديگر از سوي ديگر)

•        بازتابي بودن (تشخيص خود به عنوان موضوع كنش متقابل ميان خود و خود) يعني معناي كه خود به مخاطب خود در قالبي بازنگرانه به خويشتن خويش خطاب مي كند.

 

 انواع خود

Ø  خود فردي

•        حاصل يا برآيند هم كنشي من و من اجتماعي در تجربه شخصي و انفرادي افراد جامعه

•        با بازنگري و رويكردي عمل گرايانه به انجام كنش نمادي مي پردازد و از آنجا كه اهداف مشتركي را با ديگر اعضا دنبال نمي كند فردي به شمار مي رود.

Ø     خود اجتماعي

•        خود داراي ويژگي فاعليت و عامليت در ضمن ويژگي ساختاري و جمعي (خود متحد يا خود كل)

•        در هر ارتباط به عنوان يك كل كه ما بدان تعلق داريم يك خود متحد هم وجود دارد كه مي تواند شكسته شود.

•        هر انساني خودهاي متحد متفاوت و فراواني دارد ( به عنوان مثال ما مي توانيم با كسي در باب سياست سخن گفته و با شخص ديگر در حوزه دين گفتگو كنيم) در واقع گونه هايي از خود در ما وجود دارند كه به انواع بسيار متفاوتي از واكنش هاي اجتماعي پاسخ مي دهند.

•        چنين خودي به درك شخصيت يا خود اجتماعي سازمان يافته نايل آمده و توسط همين اجتماع سازمان يافته و به واسطه فراكردي به نام روحيه جمعي يا روحيه جامعه كنترل مي شود.

•        خود اجتماعي مي تواند با گسترش و توسعه سازمان يافتي جامعه به خود منطقه اي يا خود ملي يا به قول ميد خودآگاهي ملي گسترش يابد.

ديالكتيك خود (هم فراخواني من و من اجتماعي)

•        هم كنشي يا كنش متقابل من و من اجتماعي كه تنها به تشكيل خود و نه كنش مي انجامد.

•        ميد بر خلاف ديدگاه متداول كه ذهن و خود را پديده اي ذاتي در نظر مي گيرد معتقد است كه اين هر دو حاصل مشاركت افراد در زندگي و تجربه گروهي بوده و درست از زماني كه انسان اقدام به برقراري كنش متقابل با ديگران مي كند به وجود مي آيد.

•        تنها در قالب فرآيند اجتماعي شدن و تجارب اجتماعي است كه انسان مي تواند با كسب يك سلسله اطلاعات به شناخت قوانين اجتماعي، زيستي رو فرهنگي و هم چنين هنجارهاي اجتماعي نايل شود.

•        من از نگاه ميد، تظاهر توانمندي هاي ذهن در انسان و من اجتماعي تظاهر جامعه در انسان است.

•        آن قسمت از جامعه كه براي انسان حايز اهميت و در رابطه با اوست و از او انتظاراتي دارد (من اجتماعي) و آن قسمت از ذهن كه توانايي و انگيزه فهم معاني و سخن گويي او را ممكن مي كند ( من)

 ديالكتيك بازنگري

•        خود از نگاه ميد، ويژگي متفاوتي از اندام واره ي تن كرد شناختي دارد و واقعيتي گسترش پذير است كه از ابتدا و در هنگام تولد وجود ندارد بلكه در خلال تجرب و فعاليت اجتماعي شكل  مي گيرد. از اين رو خود، كاملا از اندام واره اي كه در احاطه اشيا است و به نسبت با اشيا عمل     مي كند قابل تفكيك و تمييز است.

•        خود كه قادر است موضوع يا مفعول خود بوده و از يك تجربه اجتماعي پديد آيد، يك ساخت اجتماعي است و گفتگوي ايماها ميان فرد و خود، آغاز يك ارتباط است. و ارتباط هم فرآيندي است كه نمادها در آن مي بايد به فراورده هاي مشترك و همانندي ميان افراد منجر شد و در واقع ارتباط بايد گونه اي ويژگي عام براي تمامي افراد در يك موقعيت را به همراه داشته باشد.

•        خود به عنوان فرآيندي هم فراخوان و ديالكتيك        •        گفتگوي خود با خويشتن

نظريه نقش

•        خود مي بايد معاني اشيا را از موقعيت اجتماعي- اقتصادي گرفته و به خويشتن باز بنمايد كهدر خلال كنش انساني در موعيت هاي متفاوت اجتماعي- اقتصادي رخ مي دهد.

•        در يك جامعه ايده آل انساني، تمام انسان ها مي توانند به ميدان گرايش هاي ديگراني كه تحت تاثير و تاثر در جريان انجام كاركردهايشان هستند وارد شوند.

•        من هاي اجتماعي( اولين حلقه ساختاري در سازمان تقسيم كار اجتماعي)

•        به شمار آوردن ديگران به واسطه فهم نقش ديگران در نقش هاي اجتماعي موجود در شبكه تقسيم اجتماعي كار (دومين حلقه اتصال به نظام تقسيم اجتماعي كار)

 نقش بازي[1]

•        بدون خود عمل كردن يا غفلت كردن از خود ( عملكرد در گروه هاي نخستين انساني يا جوامع كوچ كننده آغازين يا بازيگران تئاتر كه در هنگام بازي ناگزير به فراموش كردن خود هستند.

•        تعيين جبري كه ساخت بر رفتار انسان دارد كه در اين حالت بازيگر (انسان) جز نقش به دست آمده نقش ديگري را در درون خود تجربه نمي كند و از فرط توجه و درگيري در نقش واكذار شده به او) هيچ گفتگويي ميان خود و خويش را تجربه نمي كند و هيچ خاطره اي از نقشهاي قبلي خود را مرور نمي كند.

نقش گيري[2]

•        پيش از اجراي نقش معناي آن را فهميدن و بر اساس معاني نقش يا نقش هاي مقابل( شبكه تقسيم اجتماعي كار) نتايج احتمالي انجام دادن يا ندادن نقش را سنجيدن و نهايتا دست به عمل زدن و در تمامي احوال با خود مشورت كردن.

•        لازمه اجراي هر نقش، گرفتن و فهميدن آن نقش، و تمامي نقش هاي مربوط به آن در شبكه سازمان تقسيم اجتماعي كار پيش از اجراي آن

•        فرآيندي كه انسان گرايش ديگران را در تخيل خود باسازي نموده و رفتار ديگران را پيش بيني     مي كند.

 

انواع نقش گيري

        نقش گيري بازتابي

Ø     موقعيتي كه نقش ديگران بعنوان آيينه اي براي نشان دادن خواست ها، توقعات يا ارزش گذاريهاي خود به گونه اي مشابه ديگر نقش ها مطرح باشد.

Ø     مفهومي مشابه مفهوم پايگاه اجتماعي وبر يا مفهوم قضاوت كولي در نظريه خود آيينه سان او

        نقش گيري مناسب

Ø     در اين نوع از نقش گيري گرايشات ديگران ساخته شده و در خود دروني مي شوند. به عبارت ديگر گرايشات افراد تنها درك نمي شوند بلكه در ساخت خود وارد شده و يگانه مي گردند. (مثال: پيروي هيپي ها از رهبران جنبش هيپي گري يا پيروي افراد مذهبي از پيشوايان ديني)

•        نقش گيري هم معنايي

Ø     درك، فهم و اشراف از درك ديگران را ممكن مي سازد ( مثال: درك روانكاو از بيمار خود)

 تضاد تاريخي- تضاد اجتماعي

•        تضاد تاريخي درجامعه اي آغاز ميشود كه از سازمان يافتگي اجتماعي بسياربالايي برخوردار باشد. (پيدايش قبيله در برابر كلان)

•        ميد ضمن آنكه چنين گرايشاتي ازتضاد و رقابت را منتج از برخي كششهاي طبيعي نهفته در طبيعت انسان (كشش هاي تن كرد شناختي اجتماعي) همچنين به اين نتيجه مي رسد كه بنا بر نسبت تضاد تاريخي و ميزان تفكيك يافتگي و هم فراخواني اين نسبت و كشش هاي موجود، مي توان جوامع را به دو صورت كاملا ومجزا بر بناي تضاد اجتماعي ميان آنها تقسيم كرد:

Ø     الف) جوامعي كه رقابت و تضاد ميان آنها نهايتا به همكاري اجتماعي مي انجامد و به روابط و نگرش هاي دوستانه مي رسند ( متحد شدن احزاب مختلف در زمان بروز جنگ)

Ø     ب) جوامعي كه به تضاد و تناقض ميان اعضا مي رسند ( عدم اتحاد گروه ها به واسطه نبود تعادل و افراط گري) مثال: عد اتحاد ميان گروه افراط گراي طالبان با گروه هاي دولتي افغانستان.

•        تضاد افراد در جوامع پيشرفته نه تنها تضاد ميان گرايشات ابتدايي آنها كه تضاد ميان شخصيت ها يا خودهاي آن هاست كه هريك از ساخت اجتماعي خاص خود برخوردارند.

•        تضاد پنهان: گرايش به برتري طلبي يا سلطه جويي برخي بر برخي ديگر

•        چنانچه تضادهاي اجتماعي به تفكيك يافتگيهاي اجتماعي تحول يابند در اين صورت اين تضادها به صورت تخصص هاي محض كاركردي اجتماعي در رفتار افراد جامعه و نهايتا توسعه اجتماعي منتهي مي گردد.

•        ساخت اجتماعي در واقع برآيندي از تفكيك يافتگي اجتماعي ست.

•        دوقطب اصلي تفكيك يافتگي اجتماعي عبارتند از :

Ø     نهاد خانواده به عنوان اولين قطب تن كرد شناختي از منظر ميد(مبتني بر انگيزه هاي اساسي زيستي و تن كرد شناختي گرسنگي وميل جنسي)

Ø     نهاد ايل و دولت يا به نظر ميد همان قطب نهادي ( نهادها مي توانند در فراگرد پويايي تاريخي به نهادهاي طايفه اي يا ايلي و نهادهاي ايلي به نهادهاي دولتي توسعه و گسترش يابند).

 طبقات اجتماعي

•          اين طبقات از نظر ميد الزاما اقتصادي نيستند بلكه گروه هاي اجتماعي سازمان يافته اند كه روابط متقابل خاصي را براي اعضا ممكن مي كنند. (مثال: كاركرد احزاب براي اعضاي خود)

•          طبقات در زمره قطبهاي نهادي تفكيك يافتگي اجتماعي كه در آن كنش هاي متقابل گوناگوني رخ مي دهد.

•          طبقات اجتماعي خود به دو گروه طبقات و خرده گروه هاي اجتماعي عيني(مانند احزاب، كلوپها و شركتها به عنوان واحدهاي اجتماعي كاركردي) و يا طبقات و خرده گروه هاي اجتماعي مجرد (مانند طبقه بدهكاران و فروشندگان اعتباري كه درگير روابط كم و بيش كاركردي با هم بوده و اما مي توانند در طبقات بزرگ تر از تركيب طبقات عيني فعاليت كنند) قابل تقسيم است.

 

 

 4-   پويايي شناسي (جامعه شناسي تاريخي) ميد

-   نظريه هاي كلان تاريخي و كاربرد اصل تفكيك يافتگي

•        ميد ضمن توجه به تاثير فهم كنش و تحليل كنش اجتماعي به عنوان واحد مطالعاتي خود، و توجه و تاكيد بر مفهوم و فرآيند معناسازي به اهميت نگرش كلان و نگاه كلان تاريخي هم توجه داشت.

•        رويكرد ميد به نظريه كلان تا حد زيادي بر پايه مدلهاي تكاملي استوار است اما رويكردش در اين خصوص با ديدگاه هاي تكاملي متفكران ايده آليست علوم اجتماعي بسيار متفاوت است.

•        از نظر ميد فرآيند تكامل اجتماعي مستلزم برقراري رابطه اي دوطرفه ميان افراد و محيط پيراموني آنان است.

•        ميد بسياري از نهادهاي اجتماعي از جمله علم، اقتصاد، مذهب، دستگاه جزايي، دموكراسي و ديگر صورت هاي حكومت را تحليل كرد و شيوه كلان او شامل به كارگيري تمامي شاخه هاي علوم تجربي نظير تاريخ بود.

•        نظريه هاي كلان ميد كاملا با ديدگاه هاي او در زمينه زيست شناسي و روان شناسي اجتماعي هماهنگ بوده و همه عناصر نظري او در انسجام كامل قرار دارند.

•        از نظر ميد براي پديداري اذهان و خودها از زير لايه هاي زيست شناختي، وجود جامعه ضروري است و اذهان و خودها براي پيدايش انواع پيچيده سازمان هاي اجتماعي كه گونه هاي انساني آنها را به وجود آوده اند ضرورت دارند.

•        ضمن بديهي دانستن وقوع تكامل اجتماعي و تكامل خود بر مبناي تكامل زيست شناختي، ميد در تلاش است تا اهميت مراحل تاريخي در هر فرآيند تكاملي به ويژه تكامل تاريخي را بر اساس قوانين تكامل زيست شناختي و تفكيك يافتگي اجتماعي تبيين كند. ( جامعه بشري بدون اذهان و خودها نمي تواند وجود داشته باشد و اما اعضاي اين جامعه نمي توانند ذهن يا خود داشته باشند مگر اين كه از خلال فرآيند اجتماعي مراحل ابتدايي گسترش و توسعه منبعث شده باشند). مثال: تفاوت گسترده ميان تمدن فئودالي قرون وسطي و سازمان اجتماعي سست و نامنسجم آن با تمدن ملي عصر مدرن با سازمان اجتماعي منسجم و استوار

 -        ساز و كار تحول تاريخي

•        تلاش وبر در جهت تبيين نظريه كنش اجتماعي در راستاي فهم فرآيندهاي كلان تاريخي و جامعوي به شيوه اي تفسيرگرايانه بواسطه طرح دو مرحله اي بازي كمتر سازمان يافته(play) و بيشتر سازمان يافته(game) يا به عبارت ساده تر تلاش ميد براي اشاره به تاثير مهم شرايط اجتماعي و عيني بر تكوين خود

 -        فراگردهاي تاريخ اجتماعي

الف) فراگرد دوتايي: فراگرد جوامع من اجتماعي (هرگاه در فرآيند تجربه اجتماعي يا كنش اجتماعي من اجتماعي مسلط باشد و معاني اشيا براي مردم نه توسط من بلكه تحت سلطه اجتماعي و جبر تاريخي فرهنگ، سنن و يا روند عادتي آنان تعريف شده باشد مانند جوامع تا انقلاب صنعتي و عصرجديد) و فراگرد جوامع من (هرگاه روحيه من برجامعه حاكم باشد مردم در كنش متقابل اجتماعي نه بر اساس باورداشت ها و الگوهاي كهنه و يا جاري كه بر اساس نوآوري هاي جمعي يا كنش اجتماعي در حال ساخت عمل مي كنند مانند جوامع مدرن عصر سرمايه داري كه در آنها تغييرات اجتماعي سريع تر و گسترده تر است چراكه نظام من و نه نظام من اجتماعي روحيه مسلط جامعه و افراد است).

 فراگرد تكامل تاريخ : دوران پيشانمادي يا پيشاتاريخي يا ايمايي (دوراني كه شكل گيري رفتار و يا ساختار اجتماعي بر اساس نقش بازي و تقليد كه در آن كودكان يا انسانهاي ابتدايي هنوز در اختراع زبان توانمندي لازم را كسب نكرده اند از اين رو انسان بر اساس ارتباطات ايمايي يا جوامع تقليدي و الگويي بنا مي شود. در اين دوره از رشد فرد به دليل فقدان خود، من قادر به درك من هاي اجتماعي گوناگوني نست از اين رو درك نگرش ديگران در شبكه تقسيم اجتماعي كار در اين دوره بر مبناي مشاهده و تقليد صرف است. انسانها در اين دوره موفق به تشكيل پايگاه هاي نمادي نمي شوند و تنها بر اساس الگوبرداري و نسه برداري از طبيعت و جامعه و بر اساس قواعد تقليد به بازي يا نقش ها در نظام تقسيم كار پرداخته و تنها به فهم معاني رفتار ديگران از طريق فهم ايماها مي پردازند.

دوران نمادي يا تاريخي (كه با اختراع زبان، جامعه بشري جامعه اي ارتباطي شده و بر اساس نقش گيري يا گرفتن نقش ديگران، دوران نمادي خود را در قالب فراگردي سه تايي (بازي ساده و كودكانه – تسلط من اجتماعي، بازي پيچيده و جمع با تفكيك يافتگي زياد- تسلط من اجتماعي و روابط با نظارت ديگري تعميم يافته و روابط سازماني تفكيك شده – تسلط من) طي مي كند.

•        فراگردي مبتني بر روش ديالكتيك هگلي برآمدن هر پديده اي از دل واقعيت پيشين و تفكيك يافته تر از آن ( مثال: فراگرد خانواده به ايل و فراگرد ايل به دولت)

•        اين فراگرد در دوره نمادي رخ داده و بر اساس هم فراخوني سازوكار نقش گيري يا گرفتن نگرش ديگران و گسترش تعداد نقش هاي درگير در هر موقعيت اجتماعي سه مرحله پياپي را طي ميكند.(فراگرد بازي كودكانه به بازي پيچيده وفراگرد بازي پيچيده به ديگري تعميم يافته).

دوره جوامع بازي كودكانه يا ساده

•        در اين دوره انسان ابتدايي ضمن درك نمادي نقش خود و مفاهيم نمادين آن، قادر به درك تنها يك نقش ديگر نيز هست از اين رو روابط او با ديگران در قالب هندسي دوتايي زيمل تشكيل مي شود (مثال: بازي كودكانه كودك با عروسك خود در نقش پزشك و بيمار يا رقص شكار و باران در جوامع ابتدايي)

•        بدليل كمترتفكيك يافتگي تجربه اجتماعي شخص تنها قادر به فهم يك نقش در برابر نقش خويش است.

دوره جوامع بازي پيچيده يا جمعي

•        در اين دوره فرد قادر به گرفتن چندين نقش در آن واحد است (مثال: بازيگران تيم فوتبال)

•        هرگاه انسان اوليه يا كودك توانست بيش از يك نقش را گرفته و من هاي اجتماعي گوناگوني را به احتساب درآورد. از اين رو وارد نظام تقسيم كار پيچيده تري نسبت به دوره قبل مي شود.

•        در اين دوره فرد يا كودك بايد گرايش تمامي افراد ديگر را كه در بازي اجتماعي (يعني سازمان تقسيم اجتماعي كار) در گيرند را به شمار آورد.

•        دوره اي كه در آن فرد يا كودك وارد قوانين بازي تقسيم اجتماعي كار مي شود و سپس تصميم    مي گيرد كه آن نقش را اجرا كند يا نه.

نكته: چنانچه در اين دوره بازيكني نتواند روابط گروهي را درك كرده و گمان كند كه گل زدن فقط به گل زننده حيثيت مي بخشد و بنابراين نتواند در روابط متقابل پاس دادن قرار گيرد نشانه فردي است كه  به دوره بازي ساده ي پيشين تعلق دارد. همين طور است رييس يك اداره و يا يك پادشاه كه خود را تنها عامل اصلي دانسته و براي روابط گروهي اهميتي قايل نمي باشد.

دوره جوامع ديگري تعميم يافته يا سازمان يافتگي مدرن

اين دوره را مي توان به دو صورت و در قالب دو معنا (معناي تحليلي و معناي تاريخي) فهميد.

•        معناي تحليلي: روح و فضاي سازمان يافته اي از يك بازي پيچيده كه نگرش تماميت جامعه را بر مردم مسلط كرده و ضمن حفظ و توجه به وژگي هاي فاعليت ا عامليت انسان، به عوامل كنترل گر، وحدت بخش و نظم آفرين جامعه اشاره و توجه دارد.

•        معناي تاريخي: يا ديگري تعميم يافته كه به دوراني پيشرفته در دل دوران بازي پيچيده و بعد از آن اشاره دارد كه سازمان جامعه بر كنش و خودهاي اعضا كنترل داشته و نه تشخص افراد و يا شخصيت هاي خاص.

•        در اين دوران انسان علاوه بر درك روابط متقابل اجتماعي، قانون حاكم بر رفتار انسان جداي از افراد خاص در شكل قالب هاي حقوقي مجرد و عام را درك كرده و بر همان اساس عمل مي كند. از اين رو مثلا وقتي رييس يك سازمان اجتماعي از محل كار خود منتقل شد تنها يك انتقال فردي رخ داده اما بر حسب نقش هاي اجتماعي در يك سازمان بزرگ هيچ انتقالي صورت نگرفته زيرا فردي ديگر سمت و يا نقش او را پر مي كند يا سازمان اجتماعي، خود را ترميم مي كند. و تغييرات اجتماعي هيچ گونه خللي در سازمان اجتماعي به وجود نمي آورند.

•       

•        اجتماع سازمان يافته گروه اجتماعي كه وحدت خود ا ه فرد اعطا مي كند ديگري تعميم يافته است.

نوشته شده در دوشنبه بیستم دی ۱۳۹۵ساعت 13:40 توسط میناشیروانی ناغانی|

جامعه شناسي روستايي /روستای دورک اناری...
ما را در سایت جامعه شناسي روستايي /روستای دورک اناری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2khtarbakhtiari بازدید : 112 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 17:45